loading...
مذهبی و قرآنی
الیاس باغستانی بازدید : 0 شنبه 07 دی 1392 نظرات (0)

. وجوب عقلي امامت

منابع كلامي و فقهي شيعه امامت را «رياست عامه و عالي بر امور دين و دنيا» تعريف كرده اند.(6) امام بدين ترتيب، رهبر بالاصاله جامعه اسلامي، جانشين پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سرپرست تمامي امور ديني و اجتماعي مسلمانان است. بسياري از مسلمانان به وجوب عقلي امامت استدلال كرده اند.(7) اما معتقدان به وجوب عقلي امامت در جهان اسلام به دو گروه بزرگ تقسيم شده اند:

1. برخي از اهل سنّت، خوارج، مرجئه، بخش اعظم معتزله و زيديه از شيعيان، امامت را فرعي از فروع دين مي دانند. اين دسته از مسلمانان چنين مي انديشند كه امامت و تشكيل نظام سياسي «واجب كفايي» است. منظور از «وجوب كفايي» اين است كه اقدام به وظايف امامت تكليف همگاني است، ليكن اگر يكي از مسلمانان به چنين وظيفه اي قيام و ا قدام نمايند، از عهده بقيه مسلمانان ساقط مي شود. امامت بدين سان، قضيه اي است كه به «مصلحت عمومي» امّت اسلامي بازمي گردد و همه امّت اسلامي در قبال آن مسئوليت دارند. فخر رازي مي نويسد:

عقلاً بر خلق واجب است كه رئيسي براي خودشان نصب نمايند؛ زيرا نصب اين رئيس متضمّن دفع ضرر از خويشتن است و دفع ضرر از خويشتن نيز عقلاً واجب است.(8)

مذهب زيديه نيز به گونه اي ديگر، بر وجوب عقلي امامت به مثابه فرعي از فروع دين استدلال مي كند. به نظر پيروان زيد بن علي عليه السلام ، امامت رياست عامّه و از واجب ترين و مهم ترين واجبات است و به دو طريق تحقق مي يابد: نخست از طريق «تعيين» كه جز در اهل بيت عليه السلام امكان ندارد؛ دوم از راه «ترشيح»، و معناي ترشيح آن است كه مردم يكي از آل البيت (فرزندان امام حسين عليه السلام و حسين عليه السلام ) را كه واجد بيشترين شروط امامت بوده و ديگران را به اطاعت خدا دعوت مي كند، به امامت برگزينند.

زيديه معتقد به امامت علي بن ابي طالب عليه السلام است، اما امامت او را نه از طريق نص و تصريح پيامبر صلي الله عليه و آله به اسم و شخص، بلكه از آن جهت مشروع و مسلّم مي دانند كه هم واجد بيشترين شرايط امامت بود و هم مدّعي اين مقام بود و مردم را به امامت خويشتن فراخواند.

زيديه به عصمت امامان و انديشه تقيّه، آن گونه كه در شيعه دوازده امامي مطرح است، معتقد نيستند و بر صحّت خلافت ابي بكر و عمر ايمان دارند. به نظر شيعيان زيدي، علي عليه السلام هر چند افضل صحابه پيامبر صلي الله عليه و آله بود، خلافت بنا به مصالح آن روز جامعه اسلامي به ابوبكر تفويض شد و بنابراين، خلافت ابي بكر صحيح و مشروع است. شيعه زيدي شجاعت و قيام را شرط اساسي امام مي داند و چنين مي انديشد: كسي كه در خانه نشسته، صورت خود را مي پوشاند و از جهاد پرهيز مي كند، شايسته امامت نيست، بلكه امام همان كسي از آل البيت است كه قيام مي كند و مردمان را به كتاب خدا و سنّت پيامبر صلي الله عليه و آله فرا مي خواند و در اين راه به شهادت مي رسد و كس ديگري به جاي او قيام مي كند و زنجيره اين امامان مجاهد تا پايان دنيا تداوم خواهد داشت.(9)

2. ديگر شيعيان بر خلاف زيديه، امامت را اصلي از اصول دين مي دانند. چنين مي انديشند كه امامت نه بر مردم، بلكه بر خداوند واجب است. به نظر شيعيان، امامت چيزي نيست كه به رأي و نظر مسلمانان وانهاده شود، بلكه امري است كه منحصرا به عهده خدا و رسول اوست. متفكران شيعه در توضيح انديشه خود در باب امامت، منظومه اي از استدلال عقلي را طرح كرده اند كه در تاريخ انديشه اسلامي تحت عنوان «نظريه عنايت» يا «قاعده لطف» مشهور است.(10)

«قاعده لطف»: متكلّمان شيعه، كه در اصطلاح به تحليل گران اصول عقايد شيعه گفته مي شوند، نبوّت و امامت را از طريق «قاعده لطف» ثابت و حتي واجب دانسته اند. بر اساس اين قاعده، كه به نظرشان يك قاعده عقلي است، بر خداوند واجب است كه از راه لطف و رحمت بر بندگان خود، پيامبران و اگر نه، اماماني را در ميان بندگان گسيل دارد تا راه و رسم صلاح و سعادت در معاد و معاش را به آنان بياموزند و آنان را به مصالح و مفاسد اعمال زشت و زيباي خود آگاه و هوشيار سازند.(11) خواجه نصيرالدين طوسي مي نويسد:

«الامام لطفٌ فيجب نَصْبُهُ علي اللّه تعالي تحصيلاً للغرض»

(امام لطف است و بنابراين، نصب او بر خداوند به منظور تحصيل غرض واجب است.)(12) خواجه در وجوب لطف مي گويد: «لطف واجب است؛ چون غرض [تكليف] به وسيله آن حاصل مي شود.»(13)

خواجه نصير طوسي بدين سان، يك استدلال عقلي در وجوب نصب امام به وسيله خداوند طرّاحي مي كند كه مطابق منطق ارسطويي، شكل اول قياس را دارد: «نصب امام لطف است. لطف بر خداوند واجب است. پس نصب امام بر خداوند واجب است». علاّمه حلّي در تعريف «لطف» مي افزايد:

لطف چيزي است كه مكلّفين به تكاليف الهي را به طاعت نزديك مي نمايد و از گناهان دور مي سازد؛ و در اين نزديك سازي به طاعت و دورنگه داري از معصيت، به هيچ وجه، نه تمكين در كار است و نه الجا و الزام.(14)

به هر حال، مفهوم قاعده لطف اين است كه مكلّفان نمي توانند تمام تكاليف شرعي و عقلي خود را بدون امام درك كنند و انجام دهند. بنابراين، هرگاه رهبر عالم و عادل داشته باشند، بيشتر ممكن است كه به واجبات قيام، و از چيزهاي قبيح اجتناب نمايند، و در فقدان چنين حاكم و رئيسي برعكس. به نظر شيعه، چنين استدلالي ضروري عقل هر عاقل است و نصب و تعيين چنين امامي را ـ بنا به تعريف و از آن روي كه مردمان خطاپذيرند ـ نمي توان به عهده افراد و جامعه وانهاد، بلكه منحصرا بايد از جانب خداوند باشد.(15) خواجه به عنوان نتيجه استدلال به قاعده لطف مي نويسد:

پس ثابت شده است كه نصب امام، مادام كه تكليف باقي است، بر خداوند واجب است. و از آنچه در باب عدل خداوند مقرّر شده، از مسلّمات است كه خداوند سبحان هرگز در انجام آنچه به عهده و واجب بر اوست، اخلال نمي كند. پس امام تا زماني كه تكليف باقي است، منصوب مي باشد [چون تكليف موجود است.] پس امام نيز وجود دارد و اين همان مطلوب ماست.(16)

قاعده لطف در درون خود، نتايج نظري ـ اعتقادي سه گانه اي را براي منظومه فكر سياسي شيعه فراهم نموده است: نخست آنكه «شرايط امكان» طرح نظرياتي چون لزوم وحدت، عصمت، علم، شجاعت، فضل و كمال ظاهري و باطني امام را تدارك نموده است. دوم آنكه بنياد نظري لازم براي تحليل مسئله «غيبت» در انديشه شيعه استوار كرده است. سوم آنكه زمينه نظري لازم بر انديشه وجوب و وجود نص بر امامت امامان شيعه از طرف خدا و رسول صلي الله عليه و آله را آماده مي كند. بدين ترتيب، تفكر شيعه را به جستجوي نصوص و ادلّه نقلي ملحوظ در قرآن و سنّت در خصوص امامان شيعه، به ويژه علي بن ابي طالب عليه السلام ، سوق مي دهد.

2. نصوص و ادلّه نقلي شيعه

كلام شيعه ـ چنانكه گذشت ـ بر وجوب نص بر امامت امام عليه السلام تأكيد دارد.(17) بر خلاف ديگر مذاهب اسلامي، نظريه امامت و نظام سياسي در انديشه شيعه بر اساس وجود نص از خداوند متعال استوار است كه بر زبان پيامبرش حضرت محمّد صلي الله عليه و آله جاري شده و هويّت امامان شيعه را به اسم و شخص و تعداد معرفي نموده است.(18) بيشتر اين ادلّه در خصوص امامت اميرالمؤمنين عليه السلام است و بر امامت ديگر امامان به صورت نص امامان پيشين بر ائمّه بعدي احتجاج و استدلال شده است. در زير، به مهم ترين دلايل شيعه در قرآن و سنّت پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كنيم:

الف. دلايل قرآني امامت شيعه: فكر سياسي شعه، در توجيه نظام سياسي امامت، به ادلّه اي از آيات قرآن كريم استناد كرده، با تفسيري كه از اين آيات دارد، آن ها را از جمله مصاديق وجود نص الهي بر امامت شيعه تلقّي مي كند. مهم ترين اين آيه ها، چهار آيه معروف است: 1. آيه ولايت؛ 2. آيه تطهير؛ 3. آيه اطاعت اولي الامر؛ و 4. آيه مودّت ذي القربي.

البته آيات ديگري نيز به عنوان دليل قرآني امامت شيعه ـ به ويژه امام نخست شيعيان ـ مورد استناد قرار گرفته است، ليكن به لحاظ اختصار، تنها به مفاد تفسيري چهار آيه فوق مي پردازيم:(19)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 28
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 14
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 23
  • بازدید کلی : 57